دیدگاه حاکم دانشگاه علوم پزشکی کرمان
سلامت یکی از مهمترين جنبه های زندگي است و بشر به منظور دستيابي به آن، از ما قبل تاريخ تاكنون كوشش های فراوانی كرده است. سلامت مفهوم وسيعي دارد و تعريف آن تحت تاثير ميزان آگاهي و طرز تلقي جوامع با شرايط گوناگون جغرافيايي و فرهنگي قرار مي گيرد و با گذشت زمان نيز مفهوم آن تغيير مي كند. در گذشته و در فرهنگ عامیانه، از مفهوم سلامتی بیشتر به عنوان بيمار نبودن یاد می شود. اما در آخرین تعریف از سلامتی، سازمان جهانی بهداشت، سلامتی را برخورداری از آسایش کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط نداشتن بیماری و نقص عضو می داند. با توجه به این تعریف سلامتی، متوجه می شویم که سلامتی یک مسئله چند بعدی است. حتی امروزه علاوه بر بعد جسمی، روانی و اجتماعی، جنبه معنوی را هم در نظر می گیرند و باید توجه داشت که ابعاد مختلف سلامتی و یا بیماری بر یکدیگر اثر کرده و تحت تاثیر یکدیگر قرار دارند. چنانچه مشکلات جسمی بر روان فرد، مشکلات روانی بر جسم او و نیز هر دوی آنها بر جامعه و اختلالات موجود در جامعه بر هر دو بعد دیگر سلامتی اثر می گذارند. لذا اقدامات انجام شده برای ارتقای سلامتی باید به تمام جوانب سلامتی فردی (جسمی، روانی و معنوی) و سلامت کلی جامعه توجه داشته باشد.
برنامه ریزان و سیاستگذارانی که با موضوع سلامت سر و کار دارند، بسته به اینکه در چه چارچوب معنایی می اندیشند و عمل می کنند، ممکن است برداشتی کاملا متفاوت و حتی متضاد از مفهوم سلامت داشته باشند، زیرا مفهوم سلامت وابسته به زیربنای پارادایمی تفکر است. رویکرد انسان ها به سلامت و شناخت عوامل موثر بر آن در طول زمان دچار تغییرات گوناگونی شده است. شناخت این رویکردها در ارتقای سیاستگذاری و حکمرانی خوب حوزه سلامت میتواند کمک کننده باشد. رویکردهای زیستپزشکی، روانشناختی، ارتقای سلامت، تعیین کنندههای سلامت، سلامت در همه سیاستها و سلامت واحد، به ترتیب مهمترین رویکردهایی هستند که در سالهای مختلف ظهور پیدا کرده و مورد توجه قرار گرفتهاند.

هر یک از رویکردهای مورد بررسی، ابعاد خاصی از سلامت را مدنظر قرار داده و در دوره های متفاوت به منظور تکمیل رویکردهای قبل شکل گرفته اند. توجه رویکرد زیست پزشکی بیشتر بر فیزیولوژی افراد و مبتنی بر ارائه خدمات درمانی بود. در رویکرد روانشناختی علاوه بر فیزیولوژی افراد، رفتارهای فردی نیز مورد توجه قرار گرفتند. با شناخت عوامل بیرونی موثر بر سلامت، رویکردهای سلامت نیز از سرمایه گذاری صرف در ارائه خدمات درمانی به سمت طیف وسیع تری از عوامل اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی تغییر پیدا کردند. بنابراین با شکل گیری دو رویکرد تعیین کننده های سلامت و ارتقای سلامت با نگاه جامعه شناختی به انسان، مولفه های اجتماعی سلامت مورد تاکید قرار گرفتند. همچنین رویکرد ارتقای سلامت بر توانمند سازی جامعه و نقش آنها تاکید دارد و هدف عمده سیاستگذاری ها در این رویکرد خلق سیاست های عمومی سلامت محور و محیط های حمایتی از سلامت بود تا مردم را قادر سازد زندگی سالم داشته باشند. به همین منظور نقش مداخلات بین بخشی و مشارکت اجتماعی مدار در ارتقای سلامت جامعه برجسته شد. رویکرد سیاست در همه سلامت ها که بر پایه تئوری رویکردهای قبلی (ارتقا سلامت و تعیین کننده های سلامت) شکل گرفته بود با نگاه قدرت و سیاست بر نقش حاکمیت و دولت ها در جوامع پرداخت و توجه ویژه ای به نقش دیگر بخش ها غیر از بخش سلامت داشت و با در اولویت قرار دادن اهداف سلامت به عنوان اهداف پایه در سیاست های سایر بخش ها و آگاه سازی سیاستگذاران از عواقب و اثرات سیاست هایشان بر روی سلامت به دنبال تکمیل رویکردهای قبل بود. با گسترش روابط بین المللی و به خصوص پیامدهای جهانی شدن، نگاه به سلامت نیز دچار تحول شد و رویکرد سلامت واحد به عنوان یک دیدگاه جهانی و فراگیر مطرح شد که این رویکرد به نقش قدرت در سطح بین المللی و جایگاه دولت ها و جوامع در سطح جهانی پرداخته و به صورت یک نگاه سیستمی یکپارچه در سطح ملی و بین المللی تحقق سلامت را دنبال می نماید.
متولیان حوزه سلامت علاوه بر هماهنگی و کارکردهای درون بخشی به منظور جامه عمل پوشیدن به این رویکردهای نوین و بهره مندی از نقاط مثبت آنها نیازمند ایجاد رهبری بین بخشی اثربخش و کارآمد و حمایت طلبی هدفمند و موثر نیز می باشد تا حفظ و ارتقای سلامت جامعه در متن پیشرفت و به عنوان محور اصلی آن محقق گردد.